معماری ۹۰ ساله است. نگاهش به دور از هیاهوست؛ نشسته کناری و به مجسمه برنزی سعدی نگاه می‌کند؛ نگاهش اتفاقات اطراف مجسمه را جدی نمی‌گیرد. می داند هیاهو می‌آید و می‌رود. می‌گوید مهم نیست چه کسی رفت و چه کسی آمد! مجسمه‌ها شادی را به شهر برمی‌گردانند.

روز دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه، طی مراسمی از مجسمه‌ از شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری، سعدی در میدانگاه سعدی در محدوده مترو دروازه دولت رونمایی شد. مجسمه‌ای که بر روی یک پایه مکعب مستطیل سفیدرنگ نقش بسته و با رنگ طلایی، روی پس زمینه سنگ سیاه رنگش بزرگ نوشته شده «سعدی» و کمی پایین تر از آن نوشته «بنی آدم اعضای یک دیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند»

کمی آن‌طرف‌تر از مجسمه و شلوغی اطرافش اما جهانگیر درویش، ‌ معمار استادیوم تختی و طراح نقشه موزه ایران درودی نشسته است. پشتش به هیاهوی اطراف اثر است. نیم نگاهی البته به مجسمه و پیرامونش دارد اما توجهی به حاشیه‌ اطرافش نمی‌کند. ذوق و سلیقه بسیار دارد. متواضع و بسیار آرام است. عصایی را دست گرفته، لباسی آراسته به تن و کلاهی بر سر دارد. با عینکی نسبتا گرد و قابی تیره که چشمان تیره‌ رنگش را بیشتر به نظر می‌آورد به اطراف نگاه می‌کند.

تولدش شهریور ۱۳۱۲ و حالا حدود ۹۰ سالش است. معمار و دانش آموخته دکتری سال ۱۳۴۱ از دانشگاه پلی تکنیک شهر تورین ایتالیاست. سال‌های دبیرستانش را در مدارس البرز و هدف گذرانده و دوره مقدماتی دو ساله معماری را از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۶ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رسانده است. او پس از گذراندن این دوره برای ادامه تحصیل در رشته معماری به ایتالیا رفته و کارشناسی ارشد خود را از دانشکده معماری شهر رم ایتالیا گرفته است. گفته می‌شود درویش یکی از هفت معمار برتر دنیا است که در سال ۲۰۰۲ برگزیده شده است.

درویش به مجسمه نگاه می‌کند و آن را از فاصله دور بررسی می‌کند. نگاهی به شلوغی اطراف آن می‌اندازد که بعضی از رهگذران و مسئولان در کنار آن جمع شدند. گاهی عکس می‌اندازند و گاهی هم رهگذران تصویری ثبت می‌کنند. برخی با مجسمه عکس یادگاری می‌گیرند به امید اینکه این ثبت، شاید در آینده راه خود را به حافظه جمعی مردم پیدا کند.

درویش می‌گوید با کارش زندگی کرده است. او پیش تر گفته بود که معتقد است باید همیشه در کار رُک باشیم و صادقانه رفتار کنیم و اگر به نفع مردم کار کنیم حتماً موفق خواهیم شد.

حالا درویش که معمار و طراح است و اطلاعاتی هم درباره شهر و مجسمه‌های شهری دارد اینجا نشسته و سعدی برنزی را نگاه می‌کند. می گوید: آرزوی من این است کسانی باشند که به اندازه کافی به نصب مجسمه‌های شهری اهمیت دهند و نظارت و برنامه‌ ریزی اصولی برای نصب این مجسمه‌ها داشته باشند. آرزوی من این است کسانی باشند که بگردند و ببینند در کجای شهر وجود چنین مجسمه‌هایی لازم است.

او کمی هیجان زده می‌شود و ادامه می‌دهد: اگر من اینجا آمدم واقعا و فقط برای همین مجسمه بود. شنیدم قرار است یک مجسمه افتتاح شود. مهم نیست کجای شهر!

درویش معتقد است مجسمه‌های شهری روح مردم را نوازش می‌کند.

می گوید: مادیات همه چیز را گرفته است و این اتفاقات (خلق و نصب مجسمه های شهری) مقداری استراحت فکری و شادی ایجاد می‌کند. وقتی شنیدم قرار است مجسمه را افتتاح کنند اصلا فکر نکردم و گفتم که می‌روم. اصلا نمی‌دانستم اینجا چه کسی هست و چه کسی نیست.

این استاد و معمار پیشکسوت می‌گوید: این چیزها کمک می کند که کمی شادی به دل مردم برگردد و مردم را به هم نزدیک می‌کند. مشکلات را نمی‌توانیم مخفی کنیم. این کارها کمی به آدم آرامش می‌دهد و به طریقی از غصه و غم کم می‌کند. این مجسمه‌ها در همه جای شهر لازم است.

وی ادامه داد:‌ مهم نیست که اینجا چه کسی آمد و چه کسی رفت. مهم این است که این مجسمه را کسی آنقدر قشنگ و دقیق ساخته است. خدا کند که از این کارها بیشتر استفاده شود.

این معمار درباره لزوم استفاده از ظرفیت هنرمندان جوان هم تأکید می‌کند: نقظه ضعف من همیشه دانشگاه بود که نزد دانشجویان باشم. من به دانشجویان بارها گفتم که به چپ و راستتان نگاه نکنید که چه اتفاقی می‌افتد. هدف شما باید این باشد که به هر وسیله‌ای به شهر شادی اضافه کنید؛ حال می خواهد یک مجسمه باشد یا ساختمان زیبا یا اثر قشنگ. خودم هم همواره و در هر شرایطی مثل یک آدم امیدوار زندگی کرده‌ام. سختی هم زیاد داشتم اما همواره اما شاد کردن دل مردم راه نجات است. شادی همه مسائل را حل می‌کند.

درویش در پایان می‌گوید، ۲۳ یا ۲۴ سال داشته که دو روز با خود فکر کرده می‌خواهد چه کاری در آینده انجام دهد و قصد دارد چه کسی باشد و ادامه می‌دهد که آن روز تصمیم گرفته که کار درست را انجام دهد و کار درست را فقط می‌شود با درستی انجام داد.

۵۷۲۴۹

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!