شاهنامه فردوسی، امروز 1044 ساله میشود. حکیم توس جان و مال خود را بر سر این اثر گران مایه گذاشت تا هویت و فرهنگ ایرانی زنده بماند. 25 اسفند سال 400 هجری قمری(388 هجری شمسی) به بیان فردوسی در شاهنامه، روز پایان سرایش این اثر است: «سر آمد کنون قصه یزدگرد/ به ماه سپندارمذ روز اِرد/ ز هجرت شده پنج هشتاد بار/ به نامِ جهان داورِ کردگار». هنوز هم پس از 1044سال، فارسیزبانها در سراسرجهان شاهنامه فردوسی را گرامی میدارند و خواندن و از بَر کردن آن را افتخاری برای خود میدانند. در ادامه، گفتوگوی ما را با دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر هژیر تهرانی و نجیب بارور، سه چهره فرهنگی و ادبی درباره شاهکار فردوسی و اهمیت آن در پاسداشت زبان فارسی در سه کشور ایران، تاجیکستان و افغانستان میخوانید.
دکتر محمدجعفر یاحقی مدیر قطب علمی فردوسی و شاهنامه/ پایندان، انجمن یاران ایران و افغانستان
دکتر یاحقی وجه تمایز شاهنامه فردوسی با آثار حماسی دیگر را شور و عشقی میداند که این حکیم در شاهنامه به جا گذاشته است: «فردوسی همه زندگیاش را صرف سرودن شاهنامه کرد. او جانش را بر سر این کتاب گذاشت. در سال 346هجری قمری شاهنامهای منثور با موضوع تاریخ ایران تالیف شد که صرفاً تاریخ بود و قرار شد برای اینکه خواندنیتر شود، به نظم دربیاید. چند نفر برای این کار انتخاب شدند از جمله ابوالمؤید بلخی و بعد دقیقی توسی که هیچکدام نتوانستند کار را به سرانجام برسانند. در نهایت این حکیم ابوالقاسم فردوسی بود که کار ناتمامِ همشهریاش، دقیقی را تمام کرد و حدود 30 سال برای آن وقت گذاشت». مدیر قطب علمی فردوسی و شاهنامه در ادامه از فعالیتهای قطب در جهت پاسداشت زبان فارسی و همکاری با همزبانهای افغانستانی این طور گفت: «ما در دل قطب علمی فردوسی و شاهنامه، انجمنی به نام انجمن «پایندان» تشکیل دادیم؛ انجمن یاران ایران و افغانستان. مستحضر هستید که تعداد زیادی از فرهیختگان و مردم افغانستان بعد از جریان طالبان به ایران آمدند. ما سعی کردیم دانشمندان آنها را به ویژه در حوزه ادبیات و فرهنگ گرد هم آوریم. هر هفته شنبه ها ساعت 11 تا 13 با این دوستان جلساتی داریم و درباره مسائل فرهنگی از جمله زبان فارسی و چارهاندیشی برای استفاده از دانش این دانشمندان گفتوگو میکنیم. دکتر عبدالغفور آرزو و دکتر بشیر فکرت از جمله اندیشمندان افغانستانی هستند که در جلسات انجمن پایندان حضور فعال دارند. ما در این انجمن تلاش میکنیم علاوه بر انتشار مقالات این دوستان از انتشار آثارشان در قالب کتاب هم حمایت کنیم و تا به حال چند کتاب از آنها را به چاپ رساندهایم».
دکتر هژیر تهرانی عضو انجمن دوستی ایران و تاجیکستان / شاهنامه و شاهکار سینمایی تاجیکها
دکتر تهرانی، عضو انجمن دوستی ایران و تاجیکستان علاقه مردم تاجیکستان به شاهنامه فردوسی را شگفتانگیز توصیف میکند و میگوید: «مردم تاجیکستان جایگاه ویژهای برای شاهنامه حکیم توس قائل هستند. این حد از نفوذ و علاقه به شاهنامه در تاجیکستان برای من که بارها به این کشور سفر کردهام، شگفتانگیز است. نه فقط در دوشنبه، پایتخت این کشور، بلکه در دورترین نقاط این کشور هم این علاقه به شاهنامه به چشم میخورد. در دهات یا به قول تاجیکها، قشلاقها، حافظِ شاهنامه وجود دارد. شما در این مناطق کودکانی را میبینید که به راحتی بخشهای بزرگی از شاهنامه را از حفظ میخوانند و با شما مشاعره می کنند و در صحبتها و گپهای عادی با شاهنامه به شما جواب میدهند. یکی از محلات اصلی دوشنبه و یکی از پارکهای بزرگ این شهر به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی است. شاهنامه فردوسی حتی در دوران شوروی که سعی میشد فرهنگ روسی به این کشور تزریق شود، جایگاه خودش را داشت. ابوالقاسم لاهوتی، شاعر ایرانیِ پناهنده به شوروی و تاجیکستان که جایگاه ویژهای در هیئت حاکمه تاجیکستان داشت، نقش زیادی برای چاپ شاهنامه به تاجیکی و روسی ایفا کرد. شاهنامه فردوسی جزو مقدسات ملی تاجیکستان است. برایتان جالب است که بگویم «رستم» و «تهمینه» از اسامی مورد علاقه مردم تاجیکستان هستند. در سال 1971 میلادی، چهارگانه سینمایی شاهنامه فردوسی به کارگردانی بوریس کیمیاگراُف که اهل بخارا بود، به زبان روسی ساخته شد. این فیلم شاهکار است و تلویزیون تاجیکستان هنوز هم قسمتهایی از آن را پخش میکند. بخشی از این فیلم در تاجیکستان و بخشی از آن در اوکراین فیلم برداری شد. این فیلم بعد از استقلال تاجیکستان، بر وزن بحر متقارب فارسی برگردان و دوبله شد؛ استاد لایق شیرعلی، شاعر سرشناس تاجیک این کار را انجام داد. من به عنوان یک ایرانیِ هم زبان وقتی این فیلم را میبینم، لذت میبرم.
نجیب بارور نویسنده و شاعر اهل افغانستان/ مهر فردوسی، در دل مردم افغانستان
نجیب بارور، نویسنده و شاعر افغانستانی، صحبتش درباره جایگاه شاهنامه را با ذکر یک خاطره آغاز میکند: «در سال 1394 در یک آرایشگری یک آدم سالخورده از من پرسید که شما به عنوان یک شاعر میتوانید سوال من را پاسخ دهید؟ گفتم بفرمایید.او پرسید: فردوسی از آن شماست یا ما؟ من گفتم وقتی فردوسی شاهنامه را میسرود، ما و شما وجود نداشت. این یگانگی جغرافیایی و فرهنگی، روایت مشترک تمام اهالی فکر و فرهنگ فارسی است. آرامگاه فردوسی در توس است و مهر او در دل مردم افغانستان. پدربزرگ من شاهنامه را از بر داشت. وقتی پدران ما شاهنامه میخواندند، پدربزرگم اشتباهاتشان را اصلاح میکرد. شاهنامه نه تنها به عنوان یک متن در میان مردم افغانستان، به ویژه فارسیزبانها پایگاه دارد که با شیوههای بسیار خاص و با تکریم هم خوانده میشود. شاهنامه هموزن کتابهای مهم در بین فارسیزبانهای افغانستان جایگاه داشته است. مادربزرگم شاهنامهای داشت که آن را با ملافه میپوشاند. شبهای شاهنامهخوانی و مثنویخوانی در پنجشیر از فرهنگهای دیرین مردم ماست و هنوز هم زنده است». بارور، کار فردوسی را یک رنسانس فرهنگی مینامد و درباره پاسداشت و حفظ زبان فارسی به دست او میگوید: «هدف فردوسی این بود که در برابر هجوم و فرهنگزدایی در روزگار خودش بتواند فارسی و تمدن ایرانی را از سند تا کاشغر، از شام تا خُتن حفظ کند. کار فردوسی، کارستان بزرگی برای خودآگاهی فرهنگی مردم فارسیزبان بود. من کار فردوسی را به دید یک رنسانس میبینم.در جغرافیای فارسی، رنسانس فرهنگی ما توسط فردوسی اتفاق افتاد و این برای تمدن ایرانی اهمیت داشت. این جغرافیا امروز هم مورد همان هجومی است که در روزگار فردوسی بود. این خودآگاهی فرهنگی هنوز هم برای ما یک نیاز و یک اهمیت است که باید به آن توجه شود. زبان فارسی نه تنها عامل وحدت فارسیزبانان که عامل وحدت یک تمدن جغرافیایی است».
2323