سمیه تاج الدین: «تو باید باد، برف، باران، آفتاب، درختان، چشمهها، کوهها و همهی بوتههای خار را دوست داشته باشی تا زندگی را دست داشته باشی، تا عشق را …» شاید همین چند جمله کافی باشد تا بتوانیم به عمق احساسات لطیفاش پی ببریم. همان کسی که با «یک عاشقانهی آرام» شناخته شد و با کتاب «خانه ای برای شب» مشهور شد. کسی که مشاغل مختلف را تجربه کرد؛ اما در نویسندگی به شهرت رسید.
نادر ابراهیمی در ۲۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران متولد شد. پدرش در دوران حکومت رضاشاه خلع درجه و از کرمان به مشکینشهر تبعید شده بود. با این حال ابراهیمی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و پس از اینکه در دبیرستان دارالفنون دیپلم ادبیاش را گرفت، وارد دانشکدهی حقوق شد. پس از دو سال، از تحصیل در این رشته انصراف داد و در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی، لیسانس گرفت. این نویسندهی دغدغهمند از ۱۳ سالگی بارها بهعلت فعالیتهای سیاسی دستگیر و زندانی شد.
نادر ابراهیمی، همچون بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود نویسندگانی است که فقط به نوشتن رمان و داستان بسنده نکرد و در زمینههای هنری دیگر نیز آثار فاخری از خود بهجای گذاشت. ارائهی آماری دقیق از تعداد مشاغل ابراهیمی کار سادهای نیست؛ زیرا او همواره در حال فعالیت در حرفههای مختلف بود. بهقدری که در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» دربارهی وقایع زندگی و شغلهای مختلف خود توضیح داده است. به طور مثال، نادر ابراهیمی مدتی را به کارگری در چاپخانه، خطاطی، حسابداری در بانک و همچنین مدیریت یک کتابفروشی گذراند.
او به صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای چاپ دیگر، کار در یک حجرهی فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و … نیز پرداخته است.
جالب است که ابراهیمی، با وجود اشتغال در حرفههای مرتبط و نامرتبط با رشتهی تحصیلیاش، هرگز نوشتن را رها نکرد. او از ۱۵ سالگی نوشتن را آغاز کرد.
نخستین کتاب نادر ابراهیمی در سال ۱۳۴۲ با عنوان «خانهای برای شب» توسط انتشارات روزبهان به چاپ رسید. یکی از داستانهای این کتاب با نام «دشنام» در میان مردم بسیار محبوب شد. پس از آن تا سال ۱۳۸۰ بیش از صد کتاب و مقالهی تحقیقی از ابراهیمی به چاپ رسید. این نویسنده با همکاری همسرش، فرزانه منصوری، «مؤسسهی همگام با کودکان و نوجوانان» را در زمینهی ادبیات کودک تأسیس و بهصورت کاملاً متمرکز در آن فعالیت کرد. هدف این مؤسسه پژوهش دربارهی رفتار و خلقوخوی کودکان بود.
سرانجام، در ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، پس از ۹ سال درگیری با بیماری تومور در ۷۲ سالگی چشم از جهان فروبست.
بهترین کتابهای نادر ابراهیمی
کتابهای نادر ابراهیمی پر از تعابیر زیباست. ساده نویسی و نثر جذابش سبب شد که کتابهایش بارها و بارها تجدید چاپ شوند.
کتاب «یک عاشقانهی آرام»: در این کتاب عاشقانه و روان، زندگی زوجی را روایت میکند که برای رهایی از روزمرگی و دوری از عادت به دوستداشتن در عوض عاشقبودن، فعالیتهای خیرخواهانه انجام میدهند.
کتاب «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» : این کتاب دربارهی دختر و پسری روستایی است که به یکدیگر عشق میورزند؛ اما خانوادهی دختر، به علت اختلاف طبقاتی موجود بین آن دو، مانع ازدواجشان میشوند.
کتاب «چهل نامهی کوتاه به همسرم» : نادر ابراهیمی در این کتاب چهل نامه برای فرزانه منصوری نوشته است. این کتاب نمایش اوج احساس این نویسنده است و خواندن این نامهها درس عشق میدهد. ابراهیمی در این کتاب ثابت میکند که میتوان یک عمر عاشقی کرد و بهدور از روزمرگی، عاشق ماند.
کتاب هفت جلدی «آتش بدون دود» : هرکدام از جلدهای این کتاب دربارهی داستانی با موضوع خاص است. حس انقلابی کتاب آتش بدون دود کاملاً مشهود است. وقایع پر فرازونشیبی که در آنها روایت میشوند در ترکمنصحرا رخ دادهاند. این کتاب برای ابراهیمی شهرت بسیاری آورد و با اقتباس از آن یک مجموعهی تلویزیونی با همین نام ساخته شد.
کتاب «ابن مشغله» : کتاب ابن مشغله سبک خاصی از زندگینامهنویسی است که خواننده را تا پایان با خود همراه میکند و در خلال آن، صداقت و دورویی موجود در جوامع را به او مینمایاند.
کتاب «ابوالمشاغل» : در ادامهی کتاب ابن مشغله، این کتاب نگارش شد تا از زندگینامهی نادر ابراهیمی و تلاشهای او در زندگی مطلبی جا نمانده باشد.
کتاب «صوفیانهها و عارفانهها» : این کتاب دو جلدی به تاریخ تحلیلی پنجهزارسالهی ادبیات داستانی ایران میپردازد و برای افرادی که به سیر تحولات این داستانها طی اعصار علاقه دارند بسیار مفید است.
کتاب «خانهای برای شب» : شامل ده داستان کوتاه است که هر کدام مضمون خاصی را دنبال میکند که به نظر میرسد از بهترین آثار نادر ابراهیمی به شمار میرود.
نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعهی تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده، و آهنگها و ترانههایی برای آنها ساختهاست. او همچنین توانستهاست نخستین مؤسسهی غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایرانشناسی را تأسیس کند که هزینه و زحمتهای فراوانی برای سفر، تهیهی فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آنها صرف کرد؛ ولی چنانکه باید، شناخته و بهکار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
جوایز و افتخارات نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در شاخهی ادبیات کودکان جوایز بینالمللی زیادی دریافت کرد که از جملهی آنها میتوان به جایزهی نخست براتیسلاوا و جایزهی نخست تعلیم و تربیت یونسکو اشاره کرد. همچنین در ایران ابراهیمی برای نوشتن کتاب «دور از خانه» جایزهی کتاب برگزیدهی سال را از آن خود کرد.
کتاب هفتجلدی «آتش بدون دود» نیز توانست عنوان «نویسندهی برگزیدهی ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را برای نادر ابراهیمی به ارمغان بیاورد.
فیلمهایی از نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در دوران حیات خود چندین فیلم مستند و سینمایی و دو مجموعهی تلویزیونی نوشت و خودش نیز کارگردانی کرد. همچنین آهنگها و ترانههای این آثار هنری را ساخت. پس از درگذشت این هنرمند بزرگ، محمدحسن یادگاری، نویسنده و کارگردان، مستندی نهفصلی در وصف سرگذشت پرماجرای ابراهیمی تهیه کرد و با الهام از نام یکی از کتابهای این نویسندهی ماندگار، نام مستند را «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم» نهاد.
در این اثر هنری، مبارزات و تفکرات نادر ابراهیمی از دههی ۳۰ الی دههی ۷۰ بیان میشود و در گفتوگویی یکساعته از افراد نزدیک به ابراهیمی دربارهی زندگی او مصاحبه شده است. اشخاصی که در این مستند از خصایص ابراهیمی و سرگذشت او گفتهاند عبارتاند از کیومرث پوراحمد، ابراهیم حاتمیکیا، فرزانه منصوری، اکبر عالمی، مصطفی رحماندوست و جمشید گرگین.
همچنین حسن فتحی، کارگردان برجسته نیز مستندی با نام «سفر ناتمام» از زندگی این نویسندهی موفق معاصر ساخته است.
نامگذاری یک خیابان به نام او
شهرت ابراهیمی در میان مردم ایران بهقدری است که کمیتهی نامگذاری معابر شورای شهر تهران در سال ۱۳۹۰ نام خیابان هفدهم کارگر شمالی (امیرآباد) تهران را به خیابان نادر ابراهیمی تغییر داد. علت انتخاب خیابان امیرآباد این است که او در بیست سال پایانی حیات خود در منزلی در این خیابان سکونت داشت.
بخشی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم:
«نمیشود که تو باشی من عاشق تو نباشم؛ نمیشود که تو باشی، درست همینطور که هستی، و من هزار بار بهتر از این باشم و باز هزار بار عاشق تو نباشم، نمیشود میدانم؛ نمیشود که بهار از تو سرسبزتر باشد. همسفر! در این راه طولانی که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهامان با هم باقی بماند؛ خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم. و هرچه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را، مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رؤیاهامان یکی. همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است… ت.»
۵۷۲۴۹