عمران صلاحی مرد خنده‌ها!

هرجا سخن از طنز و فکاهه است، یکی از نام‌هایی که به زبان‌ها می‌آید عمران صلاحی است، او رفیق کوه و درکه خیلی‌هاست و تاجایی که فرصت می‌داد، هر پنجشنبه به درکه می‌رفت، همیشه این جمله را تکرار می‌کرد که «امیدوارم هر چه کم می‌آورم، نفس کم نیاورم»؛ اما طنز تلخ ماجرا این‌جاست که سرانجام نفس کم آورد و زندگی بر او تمام شد؛ ۱۷ سال پیش به خاطر درد قفسه سینه به بیمارستان رفت و در نهایت ۱۱ مهرماه ۱۳۸۵ بر اثر ایست قلبی در ۶۰ سالگی درگذشت. خود را این‌گونه معرفی کرده بود: «نامم عِمران است و فامیلم صلاحی. نام کوچکم را عمویم مراد انتخاب کرده است؛ از قرآن و سوره آل عمران. ترک‌ها به من می‌گویند عیمران و فارس‌ها گاهی با کسره و اکثرا با ضمه صدایم می‌کنند... دهم اسفند ۲۵ در تهران متولد شده‌ام؛ چهارراه گمرک امیریه. البته نه وسط چهارراه، ‌اگر چه گفته‌اند «خیرالامور اوسطها». اما زندگی ادبی و هنری من. قدیم‌ترین شعر و نوشته‌ای که از خودم پیدا کرده‌ام، تاریخ پنج‌شنبه ۳۷.۱۱.۳۰ را دارد. برخلاف تصور خواننده، خیلی غم‌انگیز است.» صلاحی پس از فراغت از تحصیل از دبیرستان وحید (تهران)، نخستین شعر خود را در مجله اطلاعات کود.. ... ادامه مطلب